
سایز متن /
بیست هشت سال از تاریخ پر افتخار انقلاب اسلامی ایران میگذرد، ولی مقام معظم رهبری (مدَّ ظلُّه االعالی) همچنان بر انقلابی بودن مردم به ویژه طلاب، دانشجویان و جوانان تاکید دارند و به دنبال آن سخنرانان و رسانه ها به تشویق و تبلیغ آن میپردازند.
آنچه در این میان بیان نشده و در باره آن سخن گفته نمیشود ضابطه و معیار انقلابی بودن است، برخی آن را تا آنجا تنزل داده و تفسیر کرده اند که با گروه گرایی، افراطی گری و قانون شکنی یکسان میشود، به گونه ای که با بی ضابطه بودن و بیرون آمدن از چهارچوبهای کنونی تحقق پیدا میکند؛ چنانکه برخی – به سبب تفسیر نادرست گروه نخست – ندانسته به آن روی خوش نشان نداده و با بی مهری برخورد میکنند.
حقیقت چیست و واقعیت کدام است؟ بهتر است پس از دانستن معنای واژه «انقلاب»، با آیه ای از قرآن کریم آغاز نماییم:
واژه «انقلاب» از ماده «قلب» به معنای تحول و دگرگونی[۱] و پیمودن نقیض چیزی است که انسان در آن قرار دارد،[۲] و در اصطلاح کنونی عرب لفظ «ثوره» را به جای آن به کار میبرند، در حالی که لفظ «انقلاب» در اصطلاح کنونی عرب به معنای کودتا است.
در قرآن کریم واژه «انقلاب» در مورد منفی و به معنای بازگشت به گذشته به کار گرفته شده و مسلمانان از آن بر حذر داشته شده اند، خدا فرمود: «جز اين نيست كه محمّد پيامبرى است كه پيش از او پيامبرانى ديگر بودهاند. آيا اگر بميرد يا كشته شود، شما به آيين پيشينیانتان باز مىگرديد؟ هر كس كه [به آن] بازگردد هيچ زيانى به خدا نخواهد رسانيد. خدا سپاسگزاران را پاداش خواهد داد».[۳]
خدا در این آیه شریفه مسلمانان را از بازگشت به اندیشه ها و کارهای نادرست پیشینیانشان بر حذر داشته است، ولی مقصود اصلی از آن پایبند بودن و استمرار بخشیدن چیزی است که اسلام آن را آورده است، ایمان درست به خدا، پیامبرو قیامت، اخلاق پسندیده و کارهای شایسته.
پیشینیان مسلمانان صدر اسلام بر چه آیینی و چگونه بوده اند که خدا از آنان میخواهد تا پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به آیین و روش آن پیشینیان باز نگردید؟ شالوده آن آنان بر کفر، شرک، فساد، بی اخلاقی، ستمگری و حق ناپذیری بنیان نهاده شده بود و لازم بود مسلمانان از آن روش اجتناب نموده و به اسلام ناب و خالص با باورها، خُلقها و کارهای پسندیده گرایش پیدا کرده و طبق آن عمل و رفتار خود را تصحیح نموده و به آنها پایبند و ثابت قدم و استوار باشند.
به دیگر سخن: انقلابی باید ملاک، معیار، قانون، نظم و ضابطه ای داشته باشد که برخی از آنها که یادآوری آنها ضروریتر مینماید به خوانندگان گرامی تقدیم میشود:
اصل در حرکتهای اجتماعی و سیاسی به ویژه در آیینهای توحیدی بر جذب است، نه دفع، چنان که خدا در باره هدف از فرستادن پیامبر فرمود: «پیامبری که آیات روشن خدا را تلاوت کند تا کسانی را که ایمان آورده و کار شایسته انجام داده اند از تاریکیها بیرون آورده و در روشنایی داخل نماید…». [۴]
و اما دفع تنها برای موارد ضروری و چاره ناپذیر است، و برای جذب نسلهای پس از انقلاب به حقیقت انقلاب بهترین راه اخلاق است، چنانکه پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله برای جذب مشرکان و کافران حجاز از راه اخلاق خوب استفاده میکرد، تا آنجا که خدا در وصف او فرمود: «به سبب رحمت خداست که تو با آنان خوشخو و مهربانی، و اگر تندخو و سخت دل بودی از گرد تو پراکنده میشدند…».[۵]
از این آیه شریفه فایده اخلاق پسندیده نیز استفاده میشود، و آن این است که موجب جذب مردم میشود، و پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله چنین بود، چنانکه اخلاق ناپسند، خشونت و تندخویی موجب پراکنده شدن و دور شدن مردم از انسان میگردد.
و نیز خدا به پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «تو دارای خُلق بزرگ هستی».[۶]
علامه طباطبائی رحمه الله در تفسیر آیه شریفه نوشته است: « اين آيه شريفه هر چند به خودى خود حسن خلق رسول خدا صلی الله علیه وآله را مىستايد، و آن را بزرگ مىشمارد، ليكن با در نظر گرفتن خصوص سياق، به خصوص اخلاق پسنديده اجتماعيش نظر دارد، اخلاقى كه مربوط به معاشرت است، از قبيل استوارى بر حق، صبر در مقابل آزار مردم و خطاكاريهاى اراذل، عفو و اغماض از آنان، سخاوت، مدارا، تواضع و امثال اينها». ۱
پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «من به پیامبری برگزیده شدم تا اخلاق پسندیده را کامل گردانم».[۷]
و آن گاه که آیه «خُذِ العفوَ وأمُر بِالعُرفِ وَ أعرض عن الجاهلینَ»[۸] نازل شد پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «پروردگارم مرا به اخلاق پسندیده ادب فرمود».[۹]
امام صادق علیه السلام فرمود: «خلق خوب خطا را از بین میبرد، به آن گونه که آفتاب یخ را آب میکند».[۱۰]
مرحوم دیلمی در تعریف خلق حسن نوشته است: تحمل ناگواری همراه با چهره گشاده و لبخند زدن را گویند.[۱۱]
پیامبر ما پیامبر و منادی اخلاق و برای تکمیل اخلاق مبعوث شده بود و ما امت او هستیم و وظیفه داریم او را الگوی خود قرار داده و اخلاق را در همه میدانهای زندگی رعایت نماییم، تا بتوانیم همانند او جاذبه داشته و مردم را به سوی جامعه اخلاقی سالم سوق بدهیم.
با مطالعه در سرگذشت امتهای پیشین در می یابیم که رعایت اخلاق در میان جامعه آنان و ارتباط خوب زمامداران آن با مردم مهمترین عامل استحکام نظام آنان و در برابر: فاصله گرفتن از اخلاق و گرایش به فساد اخلاقی مهمترین عامل سقوط و اضمحلال آنان بوده است، از این رو علی۷ در خطبه معروف به «قاصعه» میفرماید:
«… و از کیفرهایی که بر اثر کارهای بد و ناپسند بر امتهای پیش از شما فرود آمده است بپرهیزید، و حالات پیشینیان را در خوبی و بدی به یاد آورید و بپرهیزید از اینکه مانند آنان باشید؛ آن گاه در تفاوت دو گونه از حالاتشان اندیشیدید پایبند چیزی باشید که عامل عزت و سربلندی آنان بود و دشمنانشان را از سر راهشان بر میداشت و سلامت و عافیت آنان را دوام میبخشید و نعمتهای فراوان در اختیارشان میگذاشتو به آنان ارزش و شخصیت میبخشید، که از جدایی و تفرقه پرهیز نمودند و بر الفت و همبستگی اهتمام ورزیدند و یکدیگر را به آن تشویق نموده و سفارش مینمودند، و بپرهیزید از هرچه که پشت آنان را شکست و توانشان را درهم کوبید، چون با یکدیگر کینه توزی داشتند و دلها از بخل و حسد پر شده بود، و به یکدیگر پشت نموده و دست یاری به سوی یکدیگر دراز نمیکردند…».[۱۲]
ملک الشعرای بهار در این باره سروده است:
اقوام روزگار به اخلاق زنده اند قومی که گشت فاقد خلق مردنیست
بدیهی است که اخلاقمداری با خشونت سازگاری ندارد و رفتارهای خشن با کسانی که راه و رسم آنان را نمیپسندیم نه تنها ما را به اهدافمان نزدیک نمیکند، بلکه گریز افراد از انقلاب و انقلابیون را سبب میگردد، در حالی که کسانی که در میدان سیاست اخلاق را راه و روش خود قرار میدهند موفقترین در جذب افراد هستند.
برخورد خوب، محترمانه و مؤدبانه همراه با لبخند با مردم خودمان، خودداری از تهمت، ناسزا، دروغ، با آرامی، متانت و با منطق سخن گفتن، برای دیگران حق دفاع قائل شدن از اخلاق خوب و پسندیده و رعایت آنها راز موفقیت و موجب جذب مردم به انقلاب و بر عکس: رعایت نکردن آنها راز شکست و دور شدن مردم از انقلاب است.
هتاکی و دشنام دادن به کسانی که آنان را در جناح خود نمیبینیم مورد نهی خدا است، این موضوع به اندازه ای ناپسند است که خدا مسلمانان را از دشنام دادن به بتهای مشرکان باز داشت و فرمود:
«لا تَسُبُّوا الذین یدعون من دون اللهِ فیسبُّوا اللهَ عدواً بغیر علم…» [الانعام: ۱۰۶]؛ یعنی: «چیزهایی را که آنان [بتپرستان] به جای الله میخوانند دشنام مدهید که آنان نیز بی هیچ دانشی از روی کینه توزی و ستم به الله دشنام میدهند…».
امام امیر المؤمنین علی علیه السلام نیز در نبرد صفین، آن گاه که شنید دسته ای از یارانش مردم شام را دشنام میدهند، به آنان فرمود: «من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید، لیکن اگر شما کارهای آنان را وصف و حال آنان را بیان کنید در سخن گفتن بهتر و برای عذر آوردن رساتر است، به جای دشنام به آنان بگویید: خدایا خون ما و خون آنان را حفظ کن…» [نهج البلاغه، خطبه ۲۰۶].
این روش خدا و پیشوایان معصوم علیهم السلام نسبت به دشمنان [بتپرستان و محاربان و بغات] بوده است، چه رسد به دوستانی که همدین و هم مذهب ما هستند و تنها در جهتگیریهای سیاسی و برخی از انتخابات با ما اختلاف نظر دارند، در این صورت با هیچ توجیهی توهین و هتاکی به آنان سزاوار نیست، بلکه گناه و معصیت است.
آن گاه که توهین، دشنام و هتاکی به دیگر مسلمانان مشروع نباشد، برخوردهای فیزیکی، مانند ضرب و شتم با اولویت حرام است، افزون بر اینکه این رفتارهای ناپسند از خواسته های دشمنان اسلام و مسلمانان و موجب انزوای سیاسی برخورد کنندگان میشود.
خدا در آیات فراوانی از قرآن کریم انسانها را به تعقل و تفکر تشویق نموده است:
پس از برشمردن برخی از آیات الهی، فرمود: «… در این نشانه ای [برای خدا] برای مردمی است که عقل خود را به کار بندند».[۱۳]
و نیز فرمود: «… و بدینگونه آیات را تفصیلا بیان میکنیم برای مردمی که بیندیشند».[۱۴]
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله فرمود: «هرگاه از خوبی حال کسی به شما خبر داده شد به خوبی عقل او نگاه کنید، زیرا او با عقلش پاداش میگیرد».[۱۵]
امام علی۷ فرمود: جبرئیل۷ بر آدم۷ فرود آمد و گفت: «ای آدم به من فرمان داده شد تا تو را به پذیرش یک چیز از میان سه چیز محیر نمایم، پس یکی از آن سه را برگزین و دو تای دیگر را رها کن»، آدم۷ گفت: ای جبرئیل آن سه چیستند؟، جبرئیل۷ گفت: «عقل، حیا و دین»، آدم۷ گفت: «من عقل را برگزیده ام»، جبرئیل به حیا و دین گفت: «بر گردید و او را رها سازید»، آن دو گفتند: «ای جبرئیل به ما فرمان داده شد تا هرکجا عقل است با آن باشیم»، جبرئیل گفت: «خود دانید»، و به بالا رفت.[۱۶]
این روایت بیانگر این نکته است که خردمندی و تعقل به همراه خود دینداری و حیا را دارد، ولی حیا و ادعای دینداری لازمه اش داشتن عقل نیست، ممکن است شخصی ظاهری از دین داشته باشد ولی آن دین او بر پایه معلومات نادرست و تهی از تعقل استقرار پیدا کرده باشد، چنانکه خوارج در زمان امام علی۷ ظاهری از دین داشتند و خدا را عبادت و با او به راز و نیاز میپرداختند و حتی در هنگام جنگ علیه علی علیه السلام در میدان نبرد قران تلاوت میکردند، ولی به سبب نداشتن تعقل و تفکر به انحرافی کشانده شدند که موجب سقوطشان در درکات دوزخ شد.
به همین گونه افراد داعش که ادعای برپایی حکومت اسلامی را دارند به سبب عدم تعقل درست و کج اندیشی، به جای مبارزه با اشغالگران سرزمین فلسطین، دشمنان اسلام و زمامداران فاسد و ستمگر منطقه، به قتل عام مسلمانان و انسانهای بیگناه میپردازند و میپندارند به بهشت میروند.
امام موسی کاظم۷ در پندهایش به هشام بن حکم، در تفسیر آیه (و لقد آتینا لقمان الحکمة» واژه «حکمت» را به فهم و عقل تفسیر فرمود.[۱۷]
بنا براین، انقلابیگری نمیتواند از تعقل و خردمندی جدا باشد، چنانکه مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای (مدَّ ظلُّه) اخیرا فرمود: انقلابیگری همراه با تعقل است و از آن جدا نیست.
از اینرو کارهای احساسی تهی از تعقل – مانند به هم زدن سخنرانیهای قانونی، شعر دادنهای تفرقه انگیز علیه سیاسیون – را نمیتوان به حساب انقلاب و انقلابیون گذاشت.
امیر المؤمنین علی۷ پس از ضربت خوردن با شمشیر ابن ملجم، در حالی که در بستر افتاده بود سفارشاتی دارد، از جمله سفارشات او به دو فرزندش حسن و حسین۸ و دیگران است، و در آن آمده است: «… و من شما و همه فرزندانم و هر کسی که نوشته من به او برسد را سفارش میکنم به تقوای الهی و نظم کارهایتان…».[۱۸]
بنا براین نظم کارها از سفارشات مهم علی۷ است و نظم عبارت دیگر حرکت در چهارچوب قانون است، زیرا رفتار خودسرانه – گروهی سازمان یافته و یا انفرادی – بدون رعایت قانون موجب هرج و مرج در جامعه و از اسباب تضعیف نظام اسلامی است و از وفاداران به انقلاب و حامیان نظام اسلامی بیش از دیگران انتظار است که قوانین را رعایت نموده و در چهارچوب آن تلاش نمایند.
بر این اساس حمله به سفارت انگلستان و سفارت و کنسولگری عربستان هم خلاف عقلانیت بود و هم کاری خودسرانه و خلاف قانون و نزد همگان محکوم شد، چنانکه مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای (مُدَّ ظلُّهُ العالی) نیز در یکی از سخنرانیهای خود به این موضوع تصریح فرمود، اما خلاف قانون است، امری بدیهی و بی نیاز به تفسیر است، و اما خلاف عقلانیت است، زیرا در هنگام حمله به سفارت و کنسولگری عربستان حاجیان ایرانی هنوز از سفر حج بر نگشته بودند و این خطر وجود داشت که رژیم آل سعود آنان را به گروگان بگیبرد، افزون بر اینکه این حمله در واقع خواست رژیم عربستان بوده است، زیرا (اولا) پس از فاجعه منی و کشته شدن مظلومانه هزاران حاجی ایرانی و غیر ایرانی این ما بودیم که در محاکم بین المللی میتوانستیم فعالانه عمل نماییم و آن رژیم را به چالش بکشیم، در حالی که پس از حمله جاهلانه عده ای انقلابی نما، آن رژیم از ایران طلبکار شد و کفه سیاست جهانی به سود او چرخید و ظالم ماسک مظلومیت بر چهره خود زد، و (ثانیا) ارتباط صدها هزار شیعه عربستان با ایران و توفیق زیارت مرقد مطهَّر امام رضا۷ از آنان سلب گردید و (ثالثا) – طبق قواعد حقوقی بین المللی – هزینه جبران خسارات و تعمیرات سفارتخانه و کنسولگری بر روی دوش دولت ایران ماند. بنا براین حمله به سفارت و کنسولگری کاری احساسی و بسیار نابخردانه و ضد انقلابی بوده است که برخی مدعیان انقلابیگری آن را مرتکب شده بودند.
چنانکه به هم زدن سخنرانیهای جناحهای دیگر، یورش به جلسات، ضرب و شتم و اهانت و دشنام دادن به آنان خلاف اخلاق و از کارهای ضد انقلابی بوده و اگر فرضا فرار مردم از نظام و انقلاب را سبب نشود، انزجار آنان از گروه و جناح مورد حمایت یورش برندگان را موجب میگردد و از نگاه شرعی به ویژه در آنجا که به خسارت مالی یا جانی مانند جراحت منجر شود هم کیفر دنیایی در محاکم قضائی دارد و هم کیفر آخرتی را در پی دارد.
ممکن است برخی بگویند: پیش از انقلاب اگر تظاهر کنندگان پایبند قانون میشدند هرگز انقلابی پدید نمیامد، زیرا سخنرانیها و راهپیماییهای اعتراضی همه بدون کسب اجازه از وزارت کشور و فرمانداریها و بر خلاف قانون بوده است.
پاسخ: پیش از انقلاب این مقدار مخالفت با قانون چاره ناپذیر بود، و نمیتوان پس از انقلاب را به پیش از انقلاب مقایسه کرد، چنانکه در آن زمان نیز رهبران دینی انقلاب هیچ گاه ما را به برخوردهای فیزیکی سفارش نمیکردند، بلکه در برابر ارتشیان و نیروهای انتظامی توصیه میشد تا با آنان با شعار برادری برخورد کنیم و از این راه توانستیم ارتش و نیروهای انتظامی را به سوی انقلاب جذب کنیم.
اما در این زمان سخنرانی در اماکنی مانند مسجد اصلا به مجوز نیاز ندارد و در اماکن عمومیتر مانند سالنهای ورزشی به آسانی اجازه داده میشود، و به هیچ وجه به رفتار خلاف قانون و بدون مجوز و حرکتهای کور خشن فیزیکی نیازی نیست، هر کسی میتواند سخن خود را چه با حضور مردم و چه در رسانه های مجازی مطرح کند و آنچه مهم است رعایت قانون و مصالح کشور جمهوری اسلامی است.
بر این اساس یک انقلابی باید آراسته به ایمان، کارهای شایسته، اخلاق و آداب پسندیده، عقلگرا و قانون مدار باشد، از بی نظمی، خودسری، عمل نسنجیده و طبق احساسات، توهین و هتاکی به دیگران بپرهیزد تا بتواند افراد داخل نظام را به خود جذب کند، مقصود از افراد داخل نظام همه کسانی است که در داخل کشور جمهوری اسلامی زندگی میکنند و یا اگر در خارج کشور هستند خود را از این ملت میدانند و در صف ضد انقلاب و گروههای معاند، منافق و محارب قرار ندارند، چه مسلمان، چه مسیحی، چه یهودی و چه زردشتی، و از مسلمانان چه شیعه و چه سنی، آری یک انقلابی باید به گونه ای رفتار کند که همه این افراد را بتواند به خود جذب کند.
کسانی که با حرکات نسنجیده خود فرار دیگران از انقلاب و نظام را سبب میشوند و با شعارها و رفتارهای نادرست و خلاف ادب و اخلاق و کوبیدن طبل تفرقه به دست بیگانگانی مانند رژیم اشغالگر فلسطین و حامیان منطقه ای و خارج از منطقه ای آن بهانه سوء استفاده علیه جمهوری اسلامی را میدهند و آب به آسیاب دشمن میریزند، نه تنها انقلابی نیستند، بلکه عملا در صف ضد انقلاب قرار دارند، اگرچه شعارهای خوب و مقدس از زبانشان جاری شود، میتوان گفت: اینان از مصادیق این سخن خدا هستند که فرمود: «آیا به شما خبر بدهیم از کسانی که زیانبارترین عمل را دارند؟ * آنان که کوششان در زندگی دنیا تباه شد و میپنداشتند کار نیکو انجام میدهند».[۱۹]
آنچه گفته شد افزون بر لزوم دوری از خرافات، تخیلات، توهمات و جهالتها و نیز آراسته کردن درون به اعتقادات سالم قطعی، تقوای کافی و اصلاح نفس و عمل است که لازمه هر انقلابی مسلمان است و در آن نزاعی وجود ندارد.
اخلاق و ضوابطی که پیش از این برای یک مسلمان انقلابی بیان شد در همه سطوح، اعم از مدیران، اساتید، آموزگاران، پژوهشگران، نظامیان، قضات، طلاب، دانشجویتن و دیگر اقشار و گروههای مردم لازم است رعایت شود، ولی در این میان مدیران وظایف افزونتر و مهمتری دارند.
پیشنهاد من این است که هر مدیر انقلابی – مانند وزیر، استاندار، فرماندار و دیگر مدیران کشوری، استانی و شهرستانی و جز آن هر یک به طور کامل نامه امام علی علیه السلام به مالک اشتر در نهج البلاغه را با دقت مطالعه نموده و محتوا و دستور العملها و توصیه های امام متقیان را همواره نصب العین خود قرار بدهند، و از آنجا که این نامه طولانی و در خور شرح مستقل و دقیق است و برای آن شرح هایی نوشته شده است، از اینرو به بیان آن در این نوشته کوتاه نیازی نبوده و بیان خلاصه آن نیز دردی را درمان نمیکند، از این رو در این نوشته – با توجه به آیاتی از قرآن کریم و روایتی از پیامبر گرامی اسلام (ص) به بیان برخی از ویژکیهای مدیران انقلابی اکتفا میشود:
بنی اسرائیل پس از رحلت حضرت موسی علیه السلام به ستمگری به نام جالوت مواجه شده بودند، تا آنجا که آنان را از شهر و ديار خود آواره شده بودند، از اين رو دست به دامان يكى از جانشينان موسى ۷به نام يوشع يا شمعون يا اشموئيل دراز نموده و از او درخواست كردند، تا شخصى را به عنوان فرمانده جنگ انتخاب كند.
آن پيامبر طالوت را به فرماندهى آنان برگزيد و چون طالوت از نسل لاوى بن يعقوب بود و يهودا نبود و تا آن هنگام منصب پيامبرى از نسل لاوى و منصب پادشاهى و حكومت از نسل يهودا بود، از اين رو به اعتراض لب گشودند. خدا اين اعتراض يهود و پاسخ آن پيامبر به اعتراض آنان را اينگونه بيان مىفرمايد: «… قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ…». [۲۰]
در این واقعه بنی اسرائیل تصور میکردند که یک مدیر باید سرمایه دار و برخوردار از مال دنیا باشد، ولی پاسخ آن پیامبر این بود که حضرت طالوت از توان علمی و جسمی برخوردار است.
یعنی یک مدیر باید از دانش مدیریت و توان جسمی برای اداره محیط کاری خود برخوردار باشد.
هيثمى آاز طريق طبرانى از ابن عمر نقل كرده آمده است: پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «اَلاِمامُ الضَّعيفُ مَلْعُونٌ»[۲۱] «رهبر ضعيف، ملعون است».
دو كلمه «امام ضعيف» در حديث مطلق و بدون قيد ياد شده است، از اين اطلاق فهميده مىشود كه امام مسلمانان هم در بدن و قواى جسمانى و هم در دانش، تدبیر، زیرکی، هوشیاری و مدیریت باید توانمند و از دیگران برتر باشد.
. از ابو وائل شقيق ابو سلمه نقل شده است كه عمر بُشر را براى صدقات هوازن منصوب كرد، بُشر تخلف كرد، عمر با او ملاقات كرد و به او گفت: چه چيز موجب تخلف تو شد؟ آيا از ما پيروى نمىكنى و گوش به فرمان ما نيستى؟ بُشر گفت: آرى، ليكن من از پيامبر صلىاللهعليهوآله شنيدم فرمود: «هر كس چيزى از ولايت مسلمانان را در دست بگيرد، در روز رستاخيز او را مىآورند و بر روى پل دوزخ نگاه مىدارند، پس اگر نيكوكار باشد نجات پيدا مىكند و اگر بدكار باشد پل پاره مىشود و او را به پايين، به درون هفتاد گودال فرو مىاندازد»[۲۲]، عمر از بُشر جدا شد و با اندوه و گرفتگى بيرون رفت، ابوذر او را ملاقات كرد و از او پرسيد: تو را چه شد كه مىبينم گرفته و اندوهناك مىباشى؟ گفت: من چگونه گرفته و اندوهناك نباشم در حالى كه از بُشر شنيدم كه پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «مَنْ وَلّى شَيْئا مِنْ أَمْرِ الْمُسْلِمينَ أُتِىَ بِهِ…»، ابوذر گفت: مگر آن را از پيامبر صلىاللهعليهوآله نشنيده بودى؟ گفت: نه، ابوذر گفت: من گواهى مىدهم كه از پيامبر صلىاللهعليهوآله شنيدم كه فرمود: «مَنْ وَلِىَ اَحَدا مِنَ النّاسِ أُتِىَ بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ حَتّى يُوقَفَ عَلى جِسْرِ جَهَنَّمَ، فَاِنْ كانَ مُحْسِنا نَجا، وَ اِنْ كانَ مُسيئا اِنْخَرَقَ بِهِ الْجِسْرُ فَهَوى فيهِ سَبْعينَ خَريفا، وَ هِىَ سَوْداءٌ مُظْلِمَةٌ»، پس كدام يك از دو حديث دل تو را به هراس مىافكند؟ عمر گفت: هر دو حديث دل مرا به هراس مىافكند، چه كسى وجود دارد تا آن [خلافت] را با آنچه در آن هست بگيرد؟… .[۲۳]
حدیث ذکر شده در این داستان به صورت مستقل در منابع شیعه نیز از پیامبر گرامی اسلام (ص) روایت شده است. [۲۴]
بر این اساس یک مدیر مؤمن و انقلابی در حکومت جمهوری اسلامی اگر در خود دانش و توان کافی برای مدیریت را میبیند آن را بپذیرد، وگرنه از پذیرش آن خودداری نماید و آتش دوزخ را برای خود فراهم نکند.
چنانکه پس از پذیرش مدیریت نیز باید با تحقیق دقیق و گسترده افرادی را برای مدیریتهای پایینتر انتخاب کند که در محیط و گستره تحت امر خود دانش و توان کافی برای اداره آن را داشته باشند.
خدا به تقواى برتر ارزش ويژه بخشيده و فرموده است: «به راستى كه بزرگوارترين شما نزد خدا با تقواترين شما است».[۲۸]
خدا مؤمنان داراى عمل صالح و پارسايان را بر مفسدان برترى داده و به صورت استفهام انكارى فرمود: «آيا ما مؤمنان داراى عمل صالح را با فسادگران روى زمين برابر قرار مىدهيم يا باتقوايان را مانند فاجران قرار مىدهيم؟».[۲۹]
از اینرو در انتخاب مدیران باید دقت کرد تا افزون بر شرایط پیشین افرادی برای مدیریت گمارده شوند که هم تقوای فردی و هم تقوای سیاسی داشته باشند.
مقصود از تقوای سیاسی این است که یک مدیر کارآمد، امین، درستکار، عادل بوده و در حقوق مردم هیچ گونه گرایشهای قومی، نژادی، حزبی و جناحی را دخالت ندهد و همگان برای او در حق مورد نظر برابر باشند.
خدا آلوده نشدن مؤمنان به هر گونه ستم را موجب امنيت و هدايت آنان دانسته و فرمود: «آنانكه ايمان آورده و ايمان خود را با ستم آميخته نكنند براى آنان امنيت است و آنان هدايتشدگان هستند».[۳۰]
بنا براین گوشه ای از امنیت جامعه با خودداری مدیران از هرگونه ستم به زیر دستان و دیگر اقشار مردم فراهم میگردد.
در بسیاری از آیات قرآن کریم عمل صالح به دنبال ایمان به عنوان شرط رستگاری انسان از دوزخ بیان شده است، به عنوان نمونه فرمود: «به آنان كه ايمان آوردهاند، و كارهاى شايسته كردهاند، بشارت ده كه برايشان بهشتهايى است كه در آن نهرها جارى است. و هر گاه كه از ميوههاى آن برخوردار شوند گويند: پيش از اين، در دنيا، از چنين ميوههايى برخوردار شده بوديم، كه اين ميوهها شبيه به يكديگرند. و نيز در آنجا همسرانى پاكيزه دارند و در آنجا جاودانه باشند».[۳۱]
و نیز فرمود: «و هر كه خواهان آخرت باشد و در طلب آن سعى كند و مؤمن باشد، جزاى سعيو تلاشش داده خواهد شد».[۳۲]
بر این اساس یک مدیر انقلابی باید در کنار ایمان، کارهای شایسته و قابل ستایش داشته و تلاشگر و خستگی ناپذیر باشد.
این ویژگیها گوشه ای از وظایف مدیران انقلابی است، و کامل آن را – چنانکه پیش از این توصیه شده است در نامه امام امیر المؤمنین علیه السلام به سردار بزرگ سپاه خود به نام مالک اشتر مطالعه نمایید که در هنگام اعزام او به استانداری سرزمین مصر قدیم برای او نوشته بود.[۳۳]
[۱] . ابن منظور، لسان العرب، ج ۱، ص ۶۸۶٫
[۲] . ابوهلال عسکری، الفروق فی اللغه، ص ۳۰۰٫
[۳] . «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرينَ». آل عمران: ۱۴۴٫
[۴] . «رسولاً یتلوا آیلت الله مبینات لیخرج الذین آمنوا و عملوا الصالحات من الظلمات الی النور…». الطلاق: ۱۱٫
[۵] . «فبما رحمة من الله لنتَ لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولِک…». آل عمران: ۱۵۹٫
[۶] . «و إنَّک لعلی خُلُقٍ عظیم». القلم: ۴٫
[۷] . مرآة العقول فی شرح اخبار الرسول، ج ۷، ص ۳۲؛ بحار الانوار، ج ۱۶، ص ۲۱۰ و ج ۶۷، ص ۳۷۲٫
[۸] . الاعراف: ۱۹۹٫
[۹] . «أدَّبنی ربّی بمکارم الاخلاق». دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۶۰٫
[۱۰] . «الخلق الحسنُ یمیتُ الخطیئة کما تمیتُ الشمسُ الجلیدَ». کلینی، الکافی، ج ۳، ص ۱۰۰، باب حسن الخلق، ح ۷٫
[۱۱] . ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۳۳٫
[۱۲] . نهج البلاغه (صبحی الصالح)، خطبه ۱۹۲، ص ۳۹۹ – ۴۰۰٫
[۱۳] . «… إن فی ذلک لآیة لقوم یعقلون»> سوره نحل: ۶۷٫
[۱۴] . «… کذلک نفصل الآیات لقوم یتفکرون». یونس: ۲۴٫
[۱۵] . کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۲، کتاب العلم والجهل، حدیث ۹٫
[۱۶] . کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۰، کتاب العقل والجهل، ح ۲٫
[۱۷] همان، ص ۱۶، قسمتی از حدیث ۱۲٫
[۱۸] . «… أُوصیکما وَ جمیعَ ولدی وَ مَن بَلَغَه کتابی بِتَقوَی اللهِ وَ نَظمِ أمرِکُم». نهج البلاغه (صبحی الصالح)، نامه ۴۷، ص ۵۸۱٫
[۱۹] . «قل هل ننبئکم بالأخسرین أعمالا * الذین ضل سعیهم فی الحیاة الدنیا و هم یحسبون أنهم یحسنون صنعا». الکهف: ۱۰۳ – ۱۰۴:
[۲۰]. البقره: ۲۴۷؛ يعنى: «… گفتند: چگونه او بر ما حكومت پيدا كند، در حالى كه ما از او براى حكومت شايستهتريم و او ثروتمند نيست؟ [آن پيامبر در پاسخ به اعتراض بنى اسرائيل] گفت: خدا او را براى فرماندهى بر شما برگزيد و بر علم و جسم او افزوده است…».
[۲۱]. مجمع الزوائد، ج:۵، ص:۲۰۹٫
[۲۲]. «مَنْ وَلّى شَيْئا مِنْ أَمْرِ الْمُسْلِمينَ أُتِىَ بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ حَتّى يُوقَفَ عَلى جِسْرِ جَهَنَّمَ، فَاِنْ كانَ مُحْسِنا نَجا، وَ اِنْ كانَ مُسيئا اِنْخَرَقَ بِهِ الْجِسْرُ فَهَوى فيهِ سَبْعينَ خَريفا».
[۲۳]. مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۲۰۵ – ۲۰۶٫
[۲۴]. ر.ک: طوسی، امالی، ص ۲۶۴، المجلس العاشر.
[۲۵]. سنن البيهقى، كتاب آداب القاضى، باب لا يول الوالى امرأة و لا فاسقا…، ج ۱۰، ص ۱۱۸٫
[۲۶]. كنز العمال، ج ۶، ص ۱۹، كتاب الإماره من قسم الاقوال، ح ۱۴۶۵۳٫
[۲۷]. المستدرك، ج ۴، ص ۱۰۴، ح ۷۰۲۳/۲۱؛ كنز العمّال، ج ۶، ص ۲۵، حديث ۱۴۳۰۷ و كتاب الاماره من قسم الاقوال، ح ۱۴۶۸۷؛ سبل السلام، ج ۴، كتاب القضاء، ص ۱۱۷، حديث ۳؛ الجامع الصغير، ج ۲، ص ۵۶۷، ح ۸۴۱۴٫
[۲۸]. «اِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقيكُمْ». الحجرات، ۱۳٫
[۲۹]. «أَمْ نَجْعَلُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ كَالْمُفْسِدينَ فِى الأرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقينَ كَالْفُجّارِ». ص، ۲۸٫
[۳۰]. «اَلَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا ايمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الأمْنُ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ». الأنعام، ۸۲٫
[۳۱] «وَ بَشِّرِ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هذَا الَّذي رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُمْ فيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُمْ فيها خالِدُون»..البقره: ۲۵٫
[۳۲] . «وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً». الإسراء: ۱۹٫
[۳۳] . نهج البلاغه، نامه ۵۱٫