
سایز متن /
بسم الله الرحمان الرحیم
تردیدی نیست که پیامبران الهی و اولیای طاهرین علیهم الصلاة و السلام با اذن خداوند دارای کراماتی بوده و با توجه به اینکه از بندگان برگزیده و خالص خدا بوده اند این توانایی به آنان داده شده بود تا در صورت لزوم برای اثبات نبوت یا ولایت شرعی خود کرامتی را از خود بروز بدهند که در اصطلاح به اعجاز تعبیر میشود.
در این باره آیاتی از قرآن و نیز روایات دلالت روشن دارد، داستان ساختن کشتی نوح علیه السلام و پیشگویی طوفان، سرد و سلام شدن آتش برای ابراهیم علیه السلام، اژدها شدن موسی علیه السلام، احیای مردگان به وسیله عیسی علیه السلام و موارد دیگر از آن نمونه است و در همه موارد با قدرت و اذن خدای متعال بوده و خود صاحب کرامت نیز به آن اعتراف داشته و کرامت صادر شده از خود را به خدا نسبت میداد.
از امامان معصوم علیهم السلام نیز کرامتی صادر میشد، چنانکه از جابر نقل شده است: على علیه السلام در جنگ خيبر به ديوار قلعه رسيد و درب آن را گرفت و بر روى زمين افكند؛ سپس هفتاد تن گرد آمدند، تا آن را به جاى اول خود برگرداندند. (عسقلانى، الاصابه، ج ۴، ص ۴۶۵؛ محب طبرى، مناقب الامام امير المؤمنين على (ع) من الرياض النضره، ص ۱۶۰).
علی علیه السلام این کار خارق العاده خود را از خداوند میدانست:
فخر رازى در باره كرامت على ۷در كندن درب قلعه خيبر نوشته است: على كرّم اللّه وجهَهُ گفت: «وَاللّهِ ماقَلَعْتُ بابَ خَيْبَرَ بِقُوَّةٍ جِسْمانِيَّةٍ، وَ لكِنْ بِقُوَّةٍ رَبّانِيَّةٍ» [به خدا سوگند من درب خيبر را با نيروى جسمانى نكندهام، بلكه آن را با نيروى ربّانى كندهام] و اين به اين سبب بود كه على كرّمَ اللّه وجهَهُ در آن هنگام نگاه او از عالَم اجساد بريده شده بود و با انوار عالم كبريائى به وسيله فرشتگان اشراق پيدا كرده بود، پس روح او نيرومند گرديده و به جواهر ارواح فرشتهاى مانند شد و پرتوهاى عالَم قدس و عظمت در او تلالؤ پيدا كرد، پس لاجرم براى او قدرتى پديد آمد كه جز او بر آن دست نيافت )التفسير الكبير، ج ۲۱، ص ۷۷).
در باره امامان معصوم دیگر علیهم السلام نیز کراماتی صادر شده است که این نوشتار کوتاه مقام نقل آنها نیست.
در باره کرامات علمای امامیه
هدف از این نوشتار ملاحظه کراماتی است که فراوان در باره علمای بزرگوار و پرهیزگار امامیه نقل میشود و برای عوام مردم مشتری دارد.
به راستی ممکن است از علمای شیعه کرامت صادر شود؟
ظاهرا هیچ مشکلی در این باره وجود ندارد و ثبوتا ممکن است، به ویژه با ملاحظه حدیث قدسی که در باره آثار خواندن نمازهای نافله آمده است:
«ما تقرب إلي عبد بشئ أحب إلي مما افترضت عليه وإنه ليتقرب إلي بالنافلة حتى أحبه ، فإذا أحببته كنت سمعه الذي يسمع به وبصره الذي يبصر به ولسانه الذي ينطق به ويده التي يبطش بها ، إن دعاني أجبته وإن سألني أعطيته، وما ترددت عن شئ أنا فاعله كترددي عن موت المؤمن، يكره الموت وأكره مساءته». (اصول کافی، ج ۲، ص ۳۵۲، باب من أذی المسلمین و احتقرهم، ح ۷ و ۸).
یعنی: «هيچ بندهاى به چيزى به من نزديك نمىشود كه براى من محبوبتر از چيزى باشد كه بر او واجب كردهام، او به وسيله نافله تا آنجا به من نزديك مىشود كه دوستدار او مىشوم، آنگاه كه دوستدار او شدم من گوش او مىشوم كه با من مىشنود، من چشم او مىشوم كه با من مىبيند، من زبان او مىشوم كه با من سخن مىگويد و من دست او مىشوم كه با من مىگيرد».
چنان كه خواجه حافظ شيرازى سروده است:
دلا بسوز كه سوز تو كارها دوا بكند نياز نيم شبى دفع صد بلا بكند
ز ملك تا ملكوتش حجاب بر دارند هر آنكه خدمت جام جهاننما بكند
بنا براين اگر انسان تلاش خود را در اين جهان براى تقويت روح و معنويت خود به كار بندد با پيمودن نردبان کمال به اوصاف الهى مزيّن مىگردد و به تعبير عارفان: خدا با اوصاف كمال خود در او تجلّى مىكند و از آنجا كه اوصاف حضرت حق متعدّد است، قرب انسان به حضرتش در آن صفتى خواهد بود كه خود را بيشتر به آن آراسته است و هر چه آن صفت را در خود تقويت كند به حضرت او بيشتر قرب پيدا مىكند، تا آنجا كه آن صفت را به كمال خود برساند، در آنجا است كه نور الهى از دريچه آن صفت به درون خانه و قلب او تجلّى مىكند و سبب صدور کراماتی از او میگردد.
با توجه به انچه بیان شد صدور کرامات از برخی از عالمان وارسته از نگاه عقل ممکن است و نمیتوان به طور کلی آن را انکار کرد.
صدور کرامات در صورت ضرورت
ولی از این نکته نباید غافل شد که امامان معصوم علیهم السلام در مواقع ضرورت – مانند آنجا که اثبات حقانیت امام به صدور کرانت نیاز بود و راه دیگر برای آن وجود نداشت – از خود کرامات ظاهر میکردند، نه در همه حال و برای همگان، پس چگونه میتوان نقل قولها در باره کرامات عالمان وارسته را به سادگی پذیرفت؟
چیزی که انسان را نگران میکند گرایش عامه مردم به نقل کرامات و دامن زدن برخی از واعظان به آن است که در سخنرانیهای خود بدون هیچ سند قطعی به نقل کرامت از عالمان دین و گاهی در این باره به نقل خواب دیدنها میپردازند که برای اصلاح و تعالی فرهنگ معنوی جامعه چندان اثری ندارد، در حالی که لازم است به موعظه، پند و.ارشاد مردم و نقل زهد و وارستگی عالمان دین و فرهنگ سازی درست اسلامی بپردازند و از راه درست فرهنگ جامعه را ارتقا بدهند.
اشاره کردم که من نمیخواهم صدور کرامات از عالمان وارسته دین ومذهب را محال بدانم و وقوعا و اثباتا نیز درمقام انکار مطلق آنها نیستم، بلکه مقام آنان را برتر از آن میدانم که بیهوده و بدون نیاز از خود کرامتی صادر نمایند.
نقل میکنند که شیخ انصاری (قده) با تعدادی از شاگردان خود به سفر رفت، در ان زمان شبها را لازم بود که در کاروانسرایی به استراحت بپردازند و روزها راه بپیمایند، اتفاقا هنگام پیمودن راه، شب فرا رسید و هنگامی به کاروانسرا رسیدند که درب آن بسته بود، درب را کوبیدند ولی نگهبابنان کاروانسرا درب را باز نکردند و آنان پشت درب ماندند.
یکی از شاگردان شیخ (قده) به او گفت: “جناب شیخ اگر اشاره ای کند درب باز میشود” شیخ (قده) گفت: «پس از مرگ من خواهند گفت».
مقصود از نقل این داستان این است که غالب نقل کرامات از سوی واعظان از این نمونه است، آن عالمی که در زمان زنده بودن خود هیچ وابستگی به دنیا نداشت و هیچ ادعای نیز از او مشاهده نمیشد، ولی پس از رحلت او دهها کرامت، خوابهای اعجاب انگیز و دیدار با امام زمان علیه السلام در باره او ادعا میشود!
به عنوان نمونه:
ازآنجا که یک سال [۱۳۴۲ – ۱۳۴۳ شمسی] را در زمان حیات آیت الله حاج شیخ محمد کوهستانی (رضوان الله تعالی علیه) در حوزه علمیه کوهستان دروس ابتدائی حوزه را تحصیل میکردم، برخی از من میپرسند: از آن مرد زاهد وارسته چه کرامتی دیده ای؟
در پاسخ میگفتم: خادمی داشت که کفش او را جفت میکرد، هنگام رفتن به مسجد تا هنگام بازگشت همراه او بود. من یک کرامت از او دیدم که برای مردم مفید است ولی آن را کرامت نمیدانند، و آن زهد و تقوای بی نظیر او در زمان خود بود، همه لباسها حتی عمامه او از پارچه کرباس دست بافت تهیه شده بود، ساده و بی آلایش زندگی میکرد، شبهای جمعه در حسینه اومراسم روضه بود، خود او میآمد در جمع طلاب در پای منبر مینشست، اگر کسی سؤالی داشت بدون واسطه و تشریفات از او میپرسید و پاسخ او را میشنید، از بیت المال ارتزاق نمیکرد، وجوهات شرعی (خمس) را که به او میدادند اندکی را به صورت مهر نان به طلاب میداد و بقیه را به نجف برای آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی (رحمه الله) میفرستاد.
نماز او خیلی طولانی بود، به گونه ای که نوع مردم در نماز جماعت او در مسجد شرکت نمیکردند، طلاب یک نماز [مغرب] را به او اقتدا میکردند و نماز دوم را فرادی خوانده و به مدرسه بر میگشتند و پس از صرف شام به مطالعه مشغول میشدند، اتاق ما درب بالای درب ورودی مدرسه قرار داشت و آیت الله از ان درب به حیات مدرسه داخل و از انجا به طرف درب منزل خود میرفت که در کنار حسینیه او قرار داشت، در هنگام مطالعه صدای ذکر آیت الله هنگام بازگشت از مسجد شنیده میشد، روحش شاد.
هدف از نقل این خاطره انکار هرگونه کرامت از آن عالم پرهیزگار نیست، که پیش از این بیان کردم که امری ممکن بوده و محال نیست، بلکه هدف من این است که برای فرهنگ سازی صحیح باید از وارستگی، سجایای اخلاقی، اخلاق نیکو، عبادت و زهد عالمان سخن گفته شود تا مردم خود را آنگونه بیارایند که ان عالمان وارسته خود را آراسته بودند و بدانند ارزش واقعی آن بزرگان به خاطر صدور کرامات تیست، بلکه ارزش انان معنوی و فوق ارزش کرامات است، آنان همانند آبشاری از آب خوشگوار هستند که به سوی خلق سرازیر میگردد و ما باید خود را به آن آبشار که منبع کرامات و رحمت الهی و روشنی بخش درون است نزدیک گردانیم.
بنا براین: ما باید با تبلیغات درست هدفدار مردم را آنگونه هدایت و ارشاد کنیم که خود صاحب کرامت گردند، نه اینکه تنها به شنیدن کرامات پیراستگان دل خوش کنند، بدون اینکه به ویرایش و آرایش درون خود پرداخته و در راهی که ان عالمان پیموده اند گامی بردارند.
بی ارزش بودن کرامات بی هدف
در این قسمت از سخن میخواهم به بیان بی ارزشی کرامات بپردازم. پیش از این بیان کردم که صدور کرامات باید هدفدار باشد و صدور کرامات لغو و بیهوده در شان عالمان دین نیست، زیرا اگر صدور کرامات بی هدف باشد در راه باطل و عملی شیطانی خواهد بود و در این صورت ارزش شیطان و ابلیس از او برتر میشود، اگر کرامات بی هدف باشد در رقابت با شیطان شکست میخورد، چون قدرت و توانایی شیطان برای إعمال روشهای شیطانی فوق العاده و بیش از حد تصور ما است، تا انجا که خداوند در قران کریم در باره او فرمود:
(قالَ فَبِما أَغْوَيْتَني لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيم * ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرين) (سوره اعراف: ۱۶ – ۱۷).
یعنی: «(ابلیس) گفت: به این سبب که مرا گمراه گردانیدی برای گمراه کردن آنان (انسانها) بر سر راه مستقیمت خواهم نشست * سپس بر آنان در آیم در برابرشان و از پشت سرشان و از سوی راستشان و از سوی چپشان و (در این صورت) بیشتر آنان را سپاسگذار نخواهی یافت».
به بایزد بسطامی گفتند: به شبی به کعبه میروی؟ گفت: جادویی در شبی از هند به دماوند میرود. (آن سوی صوفیگری: ۲۴۲ نقل از:عطارنیشابوری، تذکرة الا.لیاء۱: ۱۴۱).
در تکمیل سخن بایزید لازم است بدانیم که جادوگران هندو در هند خوارق عاداتی از خود بروز میدهند که آنچه از کرامات که از عالمان مسلمان نقل میشود در برابر آنها چیزی به شمار نمیآید، اگر صدور کرامات موجب ارزش صاحبان آنها میشد لازم میآمد که جادوگران هندو و نیز ابلیس را از عالمان دینی وارسته مسلمان برتر بدانیم!.
شیخ محمود شبستری در (در گلشن راز) نقد کرامات سروده است:
کرامات تو اندر حق پرستیست جز این کِبر و ریا و بت پرستیست
ز ابلیس لعین بی شهادت شود صادر هزاران خرق عادت
همی داند ز تو احوال پنهان در آرد در تو کفر و فسق و عصیان
گه از دیوار در آید گاه از بام گهی در دل نشیند گه در اندام
کسی را کو را است با حق آشنایی نیاید هرگز از وی خودنمایی
میزان ارزش بودن شفا یافتگان با توسل
توسل به پیامبر صلی الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام گاهی برای حاجت معنوی مثل آمرزش گناه و درخواست درجات و نعمتهای بهشت و یا اصلاح امور دین و مذهب و مانند آن و گاهی برای امر دنیا، مانند رفع گرفتاری دنیا، درخواست فرزند و شفای بیماری است.
توسل در قسم اول بدون تردید ارزشمند است و برآورده شدن حاجت خود ارزش معنوی برای انسان متوسل است، ولی توسل در قسم دوم اگر برای دیگران باشد شاید بتوان گفت برای شخص متوسل ارزش معنوی میآورد، اما اگر توسل برای حاجت دنیایی شخص متوسل باشد معلوم نیست که برای او ارزش معنوی داشته باشد.
یکی از نکات مهم در باب توسل که از آن غفلت میشود این است که مردم میپندارند اگر بیماری در حرم یکی از امامان معصوم علیهم السلام شفا پیدا کند و یا حاجت دنیایی دیگر او با توسل برآورده شود برای او ارزش معنوی نیز پدید میآورد، در حالی که مستفاد از ظاهر روایات عکس آن است، یعنی شفا یافتن با توسل به پیامبر صلی الله علیه وآله و اولیای طاهرین علیهم السلام چه با حضور در حرم مطهرشان و چه از راه دور نه تنها موجب ارزش معنوی برای شخص شفا یافته از بیماری نمیشود، بلکه ظاهرا از دست دادن مقامی از مقامات معنوی و جایگاهی از بهشت مینو را سبب میگردد، گرچه انسان در حال اضطرار قرار گرفته و ناچار به توسل باشد.
. ترمذى با سندى از عثمان بن حُنَيف نقل كرده است كه گفت: مردى كه به بيمارى چشم گرفتار بود، نزد پيامبر(صلی الله علیه وآله) آمد و گفت: «به درگاه خدا دعا كن، تا مرا عافيت بدهد»، او (صلی الله علیه وآله) فرمود: «اگر خواستى دعا كنم و اگر خواستى صبر كن كه براى تو بهتر است»، گفت: «دعا كن»، راوى گفت: پيامبر(صلی الله علیه وآله) به آن مرد فرمان داد تا وضو بگيرد و با اين دعا درخواست كند: «أَللّهُمَّ إنّى أَسْأَلُكَ وَ أَتَوَجَّهُ إلَيْكَ بِنَبِيِّكَ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ، يا محمّد! إنّى تَوَجَّهْتُ بِكَ إلى رَبّى حاجَتى هذِهِ لِتَقْضِىَ لى حاجتى».( سنن الترمذى، كتاب الدعاء، ص ۱۰۲۶، ح ۳۵۸۹؛ مسند احمد حنبل، ج ۵، ص ۱۲۷ – ۱۲۸، ح ۱۶۷۸۹؛ حاكم، المستدرك على الصحيحين، ج ۱، ص ۴۵۸، ح ۱۱۸۰ و ص ۷۰۰، ح ۱۹۰۹ و ص ۷۰۷، ح ۱۹۲۹ و ۱۹۳۰؛ قاضى عيّاض، الشفا بتعريف حقوق المصطفى(ص)، فصل فى ابراء المريض و ذوى العاهات، ص ۲۴۰؛ سمهودى، وفاء الوفا باخبار دار المصطفى (ص) ج ۴، ص ۱۹۴؛ بيهقى، دلائل النبوّه، ج ۶، ص ۱۶۷؛ سُبكى، شفاء السقام، ص ۳۶۸؛ عبداللّه حسينى، اتحاف الازكياء، ص ۲۱؛ آلوسى، روح المعانى، ج ۶، ص ۱۸۴)..
بيهقى پس از نقل حديث در ادامه نوشته است: محمّد بن يونس در روايتى افزود: «فَقامَ وَ قَدْ أَبْصَرَ» [آن مرد از جاى خود ايستاد، در حالى كه بينا شده بود]، ما آن را در كتاب «الدعوات» با سندهاى صحيح از روح بن عباده از شعبه روايت كردهايم. (دلائل النبوّه، ج ۶، ص ۱۶۶ – ۱۶۷).
از این روایت و با توجه به اینکه پیامبر(صلی الله علیه وآله) به مرد نابینا فرمود «اگر صبر کنی برای تو بهتر است» به دست میآید که خداوند در برابر گرفتاری یا بیمار شدن انسان مؤمن به او پداش آخرتی میدهد، به گونه ای که اگر با توسل گرفتاری او مرتفع شده و از بیماری شفا پیدا کند آن ارزش آخرتی را از دست میدهد، جز اینکه شخص گرفتار یا بیمار از روی ناچاری از میان به و بهتر به «به» دل خوش کرده و از «بهتر» چشم میپوشد؛ یعنی در برابر برآورده شدن حاجت و شفا یافتن خود، نعمتی از نعمتهای آخرت را – که ارزش آن قطعا از نعمتهای دنیا برتر است – از دست میدهد.
مگر اینکه شخص متوسل تلاش کند تا در آینده جایگاه معنوی از دست رفته به وسیله روا شدن حاجت و شفا یافتن بیماری را با ساختن، پیراستن و اراستن درون خود دوباره به دست اورد و این نعمتی دوباره است که هرکس را از آن بهره نیست و توفیق رفیقی است که به هر کس ندهند.
لزوم فرهنگسازی درست
با توجه به آنچه بیان شد بر واعظان و سخنوران که به ارشاد مردم اشتغال دارند فرض است که به جای نقل کرامات از عالمان وارسته دینی، به نقل سجایای اخلاقی، عبادت، زهد و تقوا و درجات علمی و معرفتی آنان بپردازند و در این راه فرهنگسازی کنند، و این راهی است که جامعه را به سعادت میرساند و تعالی و رشد آنان را سبب میگردد.
جمع بندی
از آنچه تقدیم شد این نتایج به دست میآید:
صدور کرامات و معجزات از پیامبران الهی و اوصیای معصوم آنان علیهم الصلاة و السلام هم ممکن و هم فراوان واقع شده و از دلایل نبوت و امامت به شمار میآید.
کرامات پیامبران و امامان معصوم علیهم الصلاة و السلام همیشه نبوده بلکه به موارد ضرورت اختصاص داشته است؛ یعنی در آنجا که اثبات حقانیت به صدور کرامت نیاز داشته است.
صدور کرامات از عالمان وارسته و پارسا از نگاه عقل ممکن بوده و محال نیست، ولی چون مورد ضرورت و نیاز نبوده بسیار اندک اتفاق میافتاده است.
غالب نقل کرامات از عالمان وارسته از صحت برخوردار نبوده و قابل اعتماد نیست و ناقلان آنها در واقع برای فضیلت درست کردن آنها را جعل کرده اند.
نگارنده نه ئتنها صدور کرامات از عالمان وارسته را محال عقلی نمیداند، بلکه در صدور مواردی از آنها وقوعا اذعان دارد، ولی ارزش آن بزرگان را به خاطر آن کرامات نمیداند، بلکه ارزش آنان به خاطر زهد، تقول، دارا بودن معارف بلند توحیدی است، چیزی که جامعه برای رشد و کمال به انها نیاز دارد و مبلغان باید در این جهات معنوی سرمایه گذاری کنند، نه ئنقل کرامات بی ریشه و اساس..
(منتشر شده در روزنامه بشیر مازندران ۱۴ و ۱۶ آبان ۱۳۹۸ شمسی).